مرد غريبه اي با نام مستعار دكتر، وارد روستايي مي شود و در خانه اي ييلاقي سكني مي گزيند. سوء ظن اهالي روستا برانگيخته مي شود. دكتر كه در پي فرصت است تا از كشور خارج شود، در خانه روستايي، گذشته و افكار پريشان خود را مرور مي كند. سال ها پيش در ارتباط با يك حزب سياسي بر ضد نظام سلطنتي فعاليت مي كرده است، بعد دستگير شده و زير شكنجه ندامت نامه نوشته و به خدمت سازمان امنيت در آمده است. براي ترفيع مقام دستور اعدام بسياري از مخالفان را صادر كرده و همسرش را به مقام هاي بالادست خود واگذار كرده است. همسر مرد كه خودكشي كرده، دائم چون روح ظاهر مي شود و او را مي آزارد. اهالي روستا كه او را زير نظر دارند عقيده دارند كه شيطان در جسم مرد حلول كرده و براي نجاتش بايستي او را نزد زني كولي ببرند. مرد امتناع مي كند و بيش از پيش در انزوا فرو مي رود تا به سرحد جنون و مرگ كشيده مي شود .
|