«گرگو» آمريكايي مستي به نام رپ را از دريا نجات مي دهد و او را به خانه مي برد. در غيبت گرگو، رپ در صدد تجاوز به همسرش، مرواريد، برمي آيد. گرگو سر مي رسد و آمريكايي را به باد كتك مي گيرد. نقشه گرگو براي ساختن قهوه خانه با شكست روبه رو مي شود و در يك شركت راه سازي، كه رپ از مهندسان آن است، شروع به كار مي كند. مهندس صادقي، كه در همان شركت كار مي كند و مخالف كارفرما است، كارگران را از ستمي كه متحمل مي شوند آگاه مي سازد، اما خود به دست عوامل كارفرما كشته مي شود. پس از ماجراهايي كارگران، كه قرار است در مراسم استقبال از مقام هاي مملكتي شركت كنند، سر به شورش برمي دارند. گرگو و يكي از دوستانش، كه به عنوان مسبب شورش شناخته شده اند، مي گريزند و چندي بعد اهالي جسد آن دو را بر شن هاي ساحل مي يابند.
|