يك گروه سلطنت طلب به عمليات ورود و توزيع مواد مخدر مشغولند. محمود، مأمور مبارزه با مواد مخدر، دو تن از اعضاي گروه به نام سهراب و جواد را تعقيب مي كند. سهراب دستگير مي شود و جواد مي گريزد. تشكيلات سلطنت طلب براي خنثي كردن اقدامات محمود، رويا، همسر سابق او را كه به توصيه تشكيلات و سازمان امنيت با محمود ازدواج كرده بوده است به ايران فرامي خواند تا به بهانه فرزندش امير، به محمود نزديك شود و ميزان اطلاعات او را درباره تشكيلات دريابد. محمود زن را از خود مي راند. گروه
سلطنت طلب محمود را مي ربايد و رويا را مأمور مي كند تا براي جلب اعتماد محمود او را نجات بدهد. محمود پس از فرار حيله را در مي يابد و از محل اختفاي رهبر تشكيلات، فرهمند، با خبر مي شود. فرهمند قبل از دستگيري دستور قتل رويا را صادر مي كند، اما محمود به موقع سر مي رسد و در يك عمليات قهرمانانه رويا و امير را نجات مي دهد. رويا روانه زندان مي شود.
|