تاجر ثروتمندي به نام تيمور، كه سال ها در اروپا زندگي مي كرده، پس از انقلاب و با آغاز جنگ وارد كشور مي شود فرزندش، اميد، همزمان با اوج جنگ براي انجام يك معامله تجاري، به خواست پدر، به باختران
مي رود پس از بازگشت اميد كه تحت تاثير بردباري و از خود گذشتگي مردم قرار گرفته تصميم مي گيرد به جبهه برود. به زودي خبر شهادت او به تيمور مي رسد و پدر بر اثر حمله قلبي به بستر بيماري مي افتد. خواهر ناتني با تحريك شوهر برا ي تصاحب ثروت كلان تيمور او را با سم به قتل مي رساند، اما هنوز از ميراث به جا مانده بهره نبرده اند كه اميد، كه فقط زخمي شده بوده است، باز مي گردد. «عمه جان» كه از بازگشت اميد شوكه شده است بر اثر سقوط از ارتفاع مي ميرد و اميد، كه تنها وارث ثروت پدر است، تصميم مي گيرد ويلاي پدري رابه بيمارستان تبديل كند و اموال او را صرف امور خيريه كند.
|