همت دادخواه، بليت فروش شركت واحد اتوبوسراني هنگامي كه از سر كار به خانه باز مي گردد با حكم تخليه مواجه مي شود. اثاثيه او را به كوچه مي ريزند. همت به خانه ي دوست و همكار پير خود پناه مي برد. سرانجام با گرفتن وام از بانك و فروش اثاثيه ي خانه موفق مي شود خانه اي كلنگي بخرد. او سال هاي زيادي را با تلاش شبانه روزي قسط خانه را مي پردازد. دختر و پسرش بزرگ مي شوند و تدارك ازدواج مي بينند. اما سال ها بعد هنگامي كه آخرين قسط خانه را مي پردازد متوجه مي شود كه خانه رو به ويراني است. همت مي ميرد و فرزندش، بهمن كه نمي خواهد به سرنوشت پدر دچار شود همراه همسر خود شهر را ترك مي كند.
|