پيش از انقلاب هنگام بازديد نخست وزير از شهرداري، عده اي از كارمندان با وي عكس يادگاري انداخته اند. پس از انقلاب عده اي زمين خوار و دلال، كه به عكس مزبور دست يافته اند يكي از كارمندان به نام نعمت خادم زاده را تهديد مي كنند تا درمعامله ي غير قانوني زمين به آنان كمك كند و گرنه آنان عكس را در اختيار «هيئت پاكسازي» قرار خواهند داد. خادم زاده، كه لحظه به لحظه اخبار اعدام منسوبان رژيم گذشته را از راديو و گوشه وكنار دنبال مي كند مدتي پنهان مي شود تا سرانجام به پيشنهاد همسرش با نوشتن نامه اي به دادستاني ماجرا را شرح مي دهد. اما روزي كه مأمور دادستاني براي ابلاغ حكم برائت او
مي آيد، خادم زاده از ترس مي گريزد اما در حال فرار خبر حكم برائت و ترفيع مقامش را، به دليل حسن خدمت، مي شنود.
|