مردي با داشتن دو فرزند همسرش را طلاق مي دهد. او در شركتي كارمند حسابداري بوده و اكنون بيكار شده است. مرد با فرزندان خردسالش به خانه مادر خود مي رود. زن نيز به منزل پدري مي رود. زن خود را
با كار خياطي سرگرم مي كند، اما هيچ يك از زندگي جديد و وضع خود راضي نيستند. آن دو پس از مدتي از اقدام عجولانه خود پشيمان مي شوند و با وساطت زن و شوهري كه در همسايگي آن ها زندگي مي كنند و با كمك برادر كوچك زن از نو پيوند زناشويي مي بندند.
|