دانشجويي به نام جواد در حال پخش اعلاميه مورد اصابت گلوله ي مأموران امنيتي قرار مي گيرد و در بارگير وانتي از مهلكه مي گريزد، حميد در مواجه با جواد به او علاقه مند مي شود. مدتي بعد پليس حميد را دستگير و براي دست يافتن به محل اختفاي جواد او را شكنجه مي كنند. حميد اقرار نمي كند و استوار رحماني
پدر حميد، علي رغم مخالفت با ادامه ي رابطه ي پسرش و جواد از تحويل دادن او به پليس امتناع مي كند.
حميد به گروه سياسي ضد رژيم، كه جواد عضو آن است، مي پيوندد. چندي بعد در عملياتي حميد به دست رييس شهرباني كشته مي شود. استوار رحماني به تلافي انتقام خون فرزندش را مي گيرد و جواد كه در درگيري مجروح شده سوار بر وانتي از مهلكه مي گريزد.
|