شش مرد براي يافتن كار با لنج عازم كويت مي شوند. يك عتيقه چي كه صندوقي همراه دارد با آن ها همسفر است. ناخداي لنج به قصد ربودن صندوق، آن ها را در جزيره اي رها مي كند و مي گريزد. مسافران در تلاش براي خارج شدن از جزيره به قلعه اي باستاني مي رسند كه جنازه هايي در اطراف آن پراكنده است. عتيقه چي با اصرار براي يافتن گنج و همكاري سه تن از مسافران گنج را مي يابند. در درگيري بين آن ها تعدادي كشته مي شوند و گنج به قعر آب فرو مي رود. سه نفر باقي مانده با قايق جزيره را ترك مي كنند.
|