جواد به توصيه عمويش گاويار (چوپان گاوها) حاج رسول مي شود. حاج رسول از جواد راضي است تا اينكه كاميوني يكي از گاوها را زير مي گيرد. جواد به دنبال كاميون كه نمونه آن در منطقه فراوان است راهي شهر مي شود. پس از پرس و جو درمي يابد كه كاميون شخصي به نام آقاخان گاو را هلاك كرده است و فرزندش نيز براثر شدت تصادم زخمي شده است. جواد خانه آقاخان را پيدا مي كند و از او مي خواهد كه نزد حاج رسول برود و خود را مسبب مرگ گاو معرفي كند آقاخان نمي پذيرد و جواد را كتك مي زند شب هنگام موقعي كه آقاخان و همسرش قصد دارند با كاميون فرزندشان را به شكسته بند برسانند جواد كليد كاميون رابرمي دارد و چون آقاخان قول مي دهد كه روز بعد نزد حاج رسول برود كليد را پس مي دهد. روز بعد آقاخان به دكه حاج رسول مي رود. حاج رسول از او پولي مطالبه نمي كند. آقاخان با جواد روبرو مي شود و دست او را محكم مي فشارد.
|