با آغاز جنگ ايران و عراق گروهي از سربازان مهاجم قصد دارند با تضعيف روحيه ي اهالي يك روستا آن ها را وادار به مهاجرت كنند تا روستا را به تصرف درآورند. عراقي ها به كمك فئودالي به نام احمد صالح در تدارك نقشه ي خود هستند. اما نادختري او، ليلا، با آگاه كردن مردم نقشه را برملا مي سازد. اهالي با رخنه به انبار اسلحه ي احمد صالح به مقابله با عوامل او مي پردازند و آن ها را به هلاكت مي رسانند. اهالي در مقابل حمله ي نيروهاي دشمن نيز اقدام به مقاومت مي كنند.
|