يك خانم معلم در يك گردش تفريحي داستان شنگول و منگول و حبه ي انگور را براي شاگردان خردسال خود تعريف مي كند. شير، در مقام سلطان جنگل، بين گرگ و روباه مسابقه اي مي گذارد، بدين ترتيب كه هر كدام زودتر غذاي لذيذي براي او فراهم كند به استخدام او در خواهد آمد. گرگ و روباه بچه هاي بز (شنگول و منگول و حبه ي انگور ) را مي ربايند. گرگ تصميم مي گيرد شنگول و منگول را خودش بخورد، اما روباه حبه ي انگور را براي شير مي برد. مادر بزغاله ها در پي فرزندان خود با كمك حيوانات جنگل شير و گرگ و روباه را دستگير مي كنند و فرزندان خود را سالم تحويل مي گيرد.
|