مرد مسگري دختري به نام ترمه دارد، كه حوصله ي هيچ كاري ندارد. مسگر به پيشنهاد شاگردش احمد براي ترمه مرغي به نام كاكلي مي خرد تا اسباب سرگرمي او را فراهم كند. ترمه به كاكلي انس مي گيرد، تا اين كه شبي كاكلي از دست گربه مي گريزد و گم مي شود. پرنده فروشي كاكلي را مي گيرد و با خود مي برد. احمد از مسگر مي خواهد تا براي بازپس گرفتن كاكلي چند روزي به او فرصت بدهد. مسگر مي پذيرد و مدتي بعد احمد با كاكلي و يك سبيل سياه قلابي كه پشت لب هايش چسبانده باز مي گردد.
|