تيواي بشير، قاطرچي پير كه آشنا به جاده هاي نرفته و پنهان است، اين بار اجير شده مرد زرگري است كه در اثر بمباران شيميايي نابينا شده است. زرگر به خاطر آنچه همراه خود دارد و نيز به خاطر عدم اطمينان به قاطرچي نگران است و اين نگراني با پيوستن عده اي ديگر از آسيب ديدگان فزوني مي گيرد و اين تازه آغاز سفري هولناك و ويرانگر است.
|