امير جلال الدين، پاورقي نويس قديمي مطبوعات، حاضر نيست خود را با شيوه نوشتاري مطبوعات جاري همساز كند. او به پند و اندرزهاي همسرش و نويسنده جواني كه سالها پيش شاگردش بوده اعتنا نمي كند. وقتي پس انداز امير جلال الدين ته مي كشد، سر و كله سمسار محله و همسايه بساز و بفروش او براي تصاحب عتيقه ها و خانه درندشت امير جلال الدين پيدا مي شود. از طرف ديگر، فرزندان اميرجلال الدين كه در خارج از كشور زندگي مي كنند، براي گذراندن زندگي خود وبال گردن پدر پير خود هستند. دراين ميان آن چه به امير جلال الدين شور و نشاط مي دهد نرگس زن جواني از بستگان آنها است كه همسرش درجنگ مفقودالاثر شده. نرگس تنها شنونده اي است كه با رغبت به نوشته هاي امير جلال الدين دل مي سپارد. روزي بر اثر خرابي شير آب زيرزمين، دست نوشته ها، كتاب ها و مجله هاي قديمي امير جلال الدين در آب غرقه مي شود و اين حادثه امير جلال الدين را دچار افسردگي مي كند. پس از اين نرگس و شاگرد قديمي نويسنده پير به كمك او مي آيند و در همين زمان شوهر نرگس كه معلول شده، از اسارت باز مي گردد.
|