عبود، جوان كولي جنوبي، در شمال كشور به قتل مي رسد و صياد سالخورده اي به نام تراب در مظن اتهام قرار مي گيرد. تراب هنگام خروج از كشور در پل مرزي آستارا توسط يك افسر تجسس، كه داماد اوست، بازداشت مي شود. افسر در تحقيقات خود در جنوب از همسر عبود مي خواهد كه براي تشخيص هويت مقتول به شمال برود. تراب توسط رضا كه قاتل عبود است، از پا درمي آيد. تحقيقات روشن مي كند كه عبود سال ها قبل دخترش را به سناتوري فروخته و همسر عبود تصميم گرفته است دختر را كه با همسر سناتور زندگي مي كند نزد خود بازگرداند. افسر كه به رضا بدگمان شده است قصد جلب او را دارد، اما رضا مي گريزد و پس از دستگيري، درحالي كه مجروح شده است، اعتراف مي كند كه سناتور طراح اصلي قتل بوده است. وقتي دختر عبود از سفر بازمي گردد افسر كه سناتور را دستگير كرده به او اجازه مي دهد كه دقايقي با همسر و دختر خوانده اش ملاقات كند.
|