حسنك پسرك خوب و مهربان در دهكده اي با پدر بزرگ و مادربزرگ خود زندگي مي كند. جادوگري خودخواه عده اي از اهالي اين ده از جمله پدر و مادر حسنك را سنگ كرده است. حسنك با يك بچه خرس تصميم به از بين بردن جادوگر مي گيرد در اين راه از راهنمايي هاي دو خرگوش جوان نيز استفاده مي كند و با تلاش بسيار بالاخره موفق مي شود حربه مبارزه با جادوگر را كه آينه اي مخصوص است را بيابد. جادوگر سعي مي كند با ترفندهاي گوناگون او را گمراه كند اما موفق نمي شود و سرانجام در مقابل حسنك از پاي در
مي آيد.
|