دو دوست در قبائل تركمن، عاشق خواهرهاي يكديگر هستند. پدر يكي از آن دو بيست سال قبل بطور مرموزي به قتل رسيده است. راز قتل را تنها پيرمرد آوازه خواني مي داند كه مدتهاست قبيله را ترك كرده و در گوشه اي از صحرا زندگي مي كند. زن شوهر مرده به ازدواج پسرش رضايت نمي دهد چون هنوز بعد از بيست سال عزادار شوهر مي باشد. سرانجام با رضايت او مراسم ازدواج سر مي گيرد. پيرمرد آوازه خوان براي مراسم عروسي دعوت مي شود. در شب عروسي راز قتل افشاء مي گردد. پدر يكي از دو دوست بدست پدر ديگري كشته شده است. عروسي بهم مي ريزد و فرياد خوانخواهي بلند مي شود. اما با وساطت پيرمرد آوازه خوان مراسم «خون بس» برگزار شده و كينه ي بيست ساله از دو قبيله زدوده مي گردد.
|