قسمت اول، جدول ضرب: مجيد به ادبيات بيش از رياضيات علاقه مند است. او همواره توسط معلم رياضي تنبيه مي شود. معلم اشتباه هاي مجيد را با دانه هاي تسبيح مي شمارد. انداختن دانه هاي تسبيح حواس مجيد را پرت مي كند، و او براي غلبه بر اين وضع به كمك بي بي تسبيحي به امانت مي گيرد، اما معلم به تصور اين كه مجيد ادايش را در مي آورد او را از كلاس اخراج مي كند.
قسمت دوم، تشويق: مجيد بي بي را ترغيب مي كند تا او را به كلاس تقويتي بفرستد. معلمي بازنشسته به مجيد آموزش مي دهد و او موفق مي شود در رياضيات نمرة چهارده بگيرد. صبح روز بعد آقاي ناظم، كه دايم مجيد را تنبيه مي كند، مجيد را به سر صف فرا مي خواند. تصور مجيد اين است كه آقاي ناظم او را تشويق خواهد كرد، اما ناظم با تمسخر نمره هاي تك مجيد را مي خواند. مجيد ناباورانه از ناظم مي خواهد كه دست كم اجازه بدهد او شعري سرصف بخواند. ناظم ابتدا مخالفت مي كند، و بعد با وساطت مدير و معلم ادبيات درخواست مجيد را مي پذيرد.
قسمت سوم، زنگ انشاء: معلم ادبيات به مدرسة ديگري منتقل مي شود و ناظم مدرسه كلاس او را اداره مي كند. ناظم از دانش آموزان مي خواهد كه انشايي دربارة «بهترين شغل» بنويسد. انشاي مجيد دربارة مرده شورها و زحماتي است كه آن ها متقبل مي شوند. انشاي مجيد خشم آقاي ناظم را بر مي انگيزد، اما او قبل از آن كه موفق شود مجيد را تنبيه كند مجيد مي گريزد. مجيد با پادرمياني بي بي و آقاي مدير به مدرسه بازمي گردد، در حالي كه بيم دارد هرلحظه تنبيه مي شود.
|