اعضاي يك گروه قاچاق مواد مخدر، مردي به نام غلام را يك روز پس از آزادي اش از زندان به قتل مي رسانند. مرتضي، مأمور تجسس اداره ي مبارزه با مواد مخدر، يكي از افراد گروه به نام پيردوست را دستگير مي كند. مرتضي، پيردوست را كه سال ها پيش معلم او بوده است با ضمانت خود آزاد مي كند. رئيس گروه قاچاقچي ها با تزريق مواد مخدر به پيردوست او را ودار مي كند تا مرتضي را موقع ورزش صبحگاهي با گلوله از پا درآورد؛ اما پيردوست در اوج حادثه به جاي هدف قرار دادن مرتضي به يكي از قاچاق چي ها شليك مي كند. در اين درگيري مرتضي و پيردوست زخمي مي شوند و مرد قاچاقچي مي ميرد. رئيس گروه قاچاقچي ها كه تنها مانده است به بيمارستان مي رود تا پيردوست را به قتل برساند، اما مرتضي سر مي رسد و در يك تعقيب و گريز رئيس را از بالاي ساختمان بيمارستان به پايين پرت مي كند.
|