حميد كه با پدرش اختلاف دارد همراه با همسرش مريم خانه ي پدري را ترك مي كند و در آپارتماني
اجاره اي ساكن مي شوند كه پيرمرد و پيرزني بدقلق صاحب آن هستند و مستأجرهاي بچه دار را نمي پذيرند. مريم كه باردار است تلاش مي كند كه صاحب خانه و همسايه ها از باردار بودن او مطلع نشوند. پيرمرد و پيرزن صاحب خانه درصدد برمي آيند تا مداركي دال بر آبستن بودن مريم پيدا كنند و به همين منظور او و شوهرش را تحت نظر مي گيرند. روزي صاحب خانه يكي از مستأجرها را كه سه فرزند دارد با حكم قانون وادار به تخليه ي آپارتمانش مي كند. حميد دوشادوش مستأجر رانده شده شهر را براي پيدا كردن سرپناهي مناسب زير پا مي گذارد. اما نتيجه اي نمي گيرد و سرانجام در برابر تقاضاي مادرش كه او را به سكونت در خانه ي پدري دعوت مي كند تسليم مي شود.
|