خانواده اي روستايي كه در حال ساختن خانه ي نوساز خود هستند با حمله ي دشمن روبرو مي شوند. مردم به تدريج مجبور به ترك خانه و زندگي خود مي شوند و خانواده ي روستايي نيز خانه ي نوساز خود را ترك مي كنند. دشمن جاده ي اصلي را در اختيار دارد و مردم به ناچار از جاده ي اصلي منحرف مي شوند و به ميان دشت مي روند. اتومبيل خانواده ي روستايي در راه خراب مي شود و آنها ناگزير شب را در دشت مي گذرانند. نيمه شب گرگ گرسنه به آنها حمله مي كند و پدر گرگ ها را مي كشد. صبح روز بعد پدر اسلحه ي خود را به پسر نوجوانش هيوا مي سپارد و براي آوردن آب به چشمه اي كه در آن اطراف است مي رود. او زخمي مي شود و همان جا از حركت باز مي ماند. سربازان و دشمن كه اتومبيل آنها را يافته به تعقيب زن و فرزندان مرد زخمي مي پردازد و هيوا پس از كشتن دو عراقي براي يافتن پدر به كنار چشمه ي آب مي رود.
|