سعيد با كار قاچاق و تبديل سرمايه اش به دلار قصد دارد به خارج برود. او مي كوشد دوستش حميد را با خود همراه كند. سعيد حميد را تشويق مي كند كه هر دو مخفيانه سوار كاميون پدر حميد شوند كه هر دو مخفيانه سوار كاميون پدر حميد شوند كه عازم تركيه است. وقتي آن دو به گاراژ مي روند متوجه مي شوند كه چند قاچاقچي مقداري اشياي عتيقه را در كاميون رضا جاسازي مي كنند. حميد كه فكر مي كند پدرش با قاچاقچي همدست است با سعيد همسفر مي شود تا به پدرش ثابت كند قاچاق او تفاوتي با شكار قاچاق مرغابي حميد ندارد. قاچاقچي ها دو نوجوان را در ميانه ي راه به دام مي اندازند و از آن دو به عنوان گروگان براي وادار ساختن رضا به همكاري استفاده مي كنند. حميد و سعيد و رضا مي گريزند، اما سر دسته ي قاچاقچي ها آنها را تعقيب مي كند. پس از تعقيب و گريز، كاميون رئيس قاچاقچي به انبار بنزين اصابت مي كند و منفجر مي شود.
|