يك گروه جاسوسي، و خرابكار در سازمان پژوهش هاي صنايع نظامي نفوذ مي كند تا از يكي از مراكز حساس كشور اسرار محرمانه اي را به خارج منتقل كند. مأموران ضد جاسوسي از طريق حامد راننده ي مخصوص سفير و همسرش رد جاسوس ها را مي گيرند، اما حامد ارتباطش را با يك جاسوس انگليسي به نام كوپر حفظ مي كند. رئيس دفتر صنايع نظامي نيز در ارتباط با حامد دستگير مي شود و قول همكاري
مي دهد، اما او هم با كوپر تماس مي گيرد و از او مي خواهد كه امكاني فراهم كند تا از كشور خارج شود. كوپر كه خود را در خطر مي بيند از حامد مي خواهد كه رئيس دفتر نظامي را بكشد. حامد رئيس دفتر و يك مأمور را از پا در مي آورد و مي گريزد. حامد در يك پارك جنگلي با كوپر ملاقات مي كند و با او درگير مي شود. آن دو به ضرب گلوله ي مأموران كشته مي شوند.
|