جواني به نام «سهراب» به جرم اعتياد و قاچاق مواد مخدر دستگير و زنداني ميشود. دكتر زندان كه مشغول تحقيق و مطالعه در زمينه اعتياد است، «سهراب» را به قصد معالجه زير نظر ميگيرد، اما «سهراب» در همكاري با او سرسختي نشان ميدهد و بيشتر تحت تاثير وسوسه هاي پيرمردي است كه او هم به جرم قاچاق مواد مخدر در بند است. «سهراب» سرانجام مي پذيرد كه با دكتر همكاري و در مسابقات كشتي ندامتگاه ها شركت كند. پيرمرد از فرصت به دست آمده براي «سهراب» سود برده و از او ميخواهد كه از موقعيت خود براي وارد كردن مواد مخدر به زندان استفاده كند. «سهراب» مردد است و يك بار كه براي شركت در مسابقه به خارج از زندان برده ميشود پيرمرد درمييابد كه «سهراب» همان پسري است كه سالها قبل او و مادرش را رها كرده است...
|