در حوالي سال 1314 شمسي، يك گروه مؤتلفه، چند تن از رجال دولتي را در «گراند هتل» به قتل ميرسانند و كيف دستي يكي از آنان را كه محتوي اسناد مهمي است، ميربايند. در جريان تعقيب مأموران، جز «هانيه» بقيه افراد گروه از بين ميروند. «هانيه» كه زن جواني است با ياري خادم يك مسجد به بوشهر ميگريزد تا با كمك يكي از همفكران و با توسل به يك تبعيدي كافه دار به نام «هاشم دربندي» كه سابقه عبور دادن مسافران قاچاق را دارد، از ايران خارج شود و مدارك را به گروه ديگري برساند. كارآگاه «محمد علوي» از اداره تأمينات از طريق وابستگياش با خادم مسجد، با «هانيه» آشنا شده و به رغم برخورد بد اوليه، دوستي عميقي شكل مي گيرد و هر دو در صدد نجات هانيه و شوهر فراريش از بند كه در بوشهر به او ميپيوندد، بر ميآيند و حوادث بعدي غير منتظره است...
|