كارآگاه «محمد علوي» براي انجام مأموريت مهمي به شوروي اعزام ميگردد. مأموريت او پيدا كردن اسناد مفقود و سرقت شده از وزير دربار است. او در شوروي پي ميبرد كه از سوي پليس ايران به عنوان يك طعمه فرستاده شده تا مأمور ديگري مخفيانه عمليات يافتن اسناد را دنبال كند. «علوي» ضمن فرار از چنگ پليس شوروي، خود پيگير قضيه ميشود. در اين جستجو يك ايراني مهاجر به نام دكتر «آقاجان» و يك زن گرجي به نام «سونيا» با او همگام ميشوند. حال هر سه به دنبال مدارك هستند، اما هر يك هدف خاصي از اين كار دارند.
«آقاجان» به دنبال آرامش و نزديكي به خداوند و ديدار وطنش است. «سونيا» كه خود عامل اصلي مفقود شدن اسناد است، به دنبال يافتن عشقي است كه در سرزمينش مرده است. اسناد سرانجام به دست ميآيد، اما سرنوشت حادثه ديگري را براي جستجو كنندگان آن رقم ميزند و...
|