مجيد قهرمان رزمي كار كشور است و با مادرش تنها زندگي مي كند. زمانيكه دختر مورد علاقه ي مجيد ازدواج مي كند و او در مسابقه ي ورزشي مهمي بازنده مي شود، دچار افسردگي شديدي مي گردد و با اينكه پوريا و پدرش كه آن ها نيز رزمي كار هستند قصد كمك به او را دارند مجيد ورزش را كنار مي گذارد او با اولين پيشنهاد يكي از دوستانش به نام مازيار براي رسيدن به پول، تحت عنوان معامله ارز و سكه ي طلا، ناخواسته وارد يك باند قاچاق مواد مخدر مي شود. او در يك درگيري به باشگاه پناه مي برد و كيف پر از مواد مخدر را آن جا رها مي كند، پليس مواد را يافته و صاحب باشگاه را با خود مي برد. پوريا و خواهرش براي نجات مجيد وي را تعقيب مي كنند و با اعضاي باند قاچاق در گير شده و آن ها را به هلاكت مي رسانند، از طرفي پليس به محل حادثه مي آيد و مجيد را بازداشت مي كند.
|