آقاي حيدري كه شكاربان سالخورده منطقه جنگلي حفاظت شده است در يكي از گشت هاي خود به تعدادي از شكارچي هاي غير مجاز برمي خورد و قصد مقابله با آن ها را دارد كه به قتل مي رسد. الياس شكاربان جوان كه داماد حيدري نيز هست نگران غيبت حيدري مي شود و به همراه همسرش تلاش مي كنند تا او را بيابند، در اين جستجو الياس به سرنخ هايي دست مي يابد كه نشان مي دهد آقاي زندي كه خود را مأمور قانون مي داند و ظاهراً كارگاه چوب بري دارد مسئول هدايت قاچاقچيان حيوانات جنگلي است. الياس كه به دنبال شكارچيان متخلف و قاتلان حيدري است به مخفيگاه آن ها راه پيدا مي كند اما آنان او را مجروح و همسرش را گروگان مي گيرند. الياس با دنبال كردن آن ها در جنگل همسرش را نجات مي دهد و قاچاقچيان را به سزاي اعمالشان مي رساند.
|