سيامك كه در آرزوي رفتن به خارج است تنها موفق به پيدا كردن كاري در يك سفارتخانه در تهران مي شود كه وقتي ازدواج مي كند به دليل مخالفت همسرش با شغل او، به رانندگي در آژانس مي پردازد. روزي سيامك با يك تلفن از طرف آقاي هانتن به فرودگاه مي رود و يك مسافر خارجي به نام آقاي مك لور را نزد آقاي هانتن مي برد. هانتن در محل ديگري يك ماشين با مداركي كه مك لور خواسته است در اختيارش مي گذارد مك لور از وجود يك ميكروفون در داخل ماشين مطلع مي شود و هانتن را به قتل مي رساند و بعد با سيامك تماس مي گيرد و با مطمئن شدن از سيامك در مقابل دستمزد بالائي از او مي خواهد كه براي ديدن مناظر به اروميه بروند، در صورتي كه قصد دارد با كمك عوامل سرسپرده ي داخلي مأموريت سري خود را انجام دهد. در بين راه طاهره بوسيله روزنامه اي از جاسوس و قاتل بودن مك لور مطلع مي شود و موضوع را با سيامك در ميان مي گذارد اما مك لور با اسلحه آنها را تهديد مي كند تا به عواملش مي رسد و آنجا با درگيري كه پيش مي آيد طاهره زخمي مي شود و سيامك فرار مي كند، اما او را مي يابند و با خود به محل پايگاه مخفي خود مي برند تا اين كه پليس مطلع مي شود و با مأموران زيادي از طريق آسمان و زمين به منطقه مي روند و بعد از درگيري طولاني، محل پايگاه را منهدم مي كنند و مك لور و عوامل
داخلي اش را به هلاكت مي رسانند و سيامك را نيز نجات مي دهند.
|