حيدر رزمنده اي كه مجروح شده به خانه باز مي گردد، اما در همان زمان در بمباران شهر توسط دشمن شهيد مي شود. امير كه همسر خواهرحيدر و شاهد به شهادت رسيدن او است با خود عهد
مي بندد راه حيدر را ادامه دهد، به همين خاطر راهي جبهه مي شود و نزد فرمانده ي حيدر رفته و درخواست مي كند تا در كنار همرزمان او باشد. فرمانده آيت موافقت مي كند و امير بعد از مدتي دوره ديدن به جمع گروه تكاوران ويژه عمليات مي پيوندد و همراه آنها عازم انجام يك مأموريت ويژه مي شود. آنها قصد دارند با راهنمايي پدر و پسر كردي به روستايي در عراق برسند و پايگاه ساخت مواد شيميايي را كه براي بمباران شهرها و روستاها مورد استفاده عراقي است منهدم كنند.
تكاوران ايراني با كمك راهنما و در لباس مردم عادي و تحت پوشش شركت در يك مراسم عروسي وارد خاك عراق مي شوند و ليكن نيروهاي عراقي از حضور آنها مطلع مي شوند و در حين مراسم عروسي درگيري پيش مي آيد و راهنماها و تعدادي از مردم بدست عراقي ها كشته مي شوند اما تكاوران به كمك راهنماي جديد موفق مي شوند بعد از مدتي جستجو پايگاه مواد شيميايي را شناسايي و منهدم كنند.
|