مينا اخوان به دوستش آسيه قول مي دهد كه آن را به محل امني برساند، چرا كه نيروهاي سازمان ساواك به دنبال آن ها هستند، اما مينا به محل قرار دير مي رسد و آسيه و علي به دست نيروهاي ساواك كشته مي شند و تنها دخترشان سحر نزد او باقي مي ماند.
علي پدر سحر قبل از كشته شدن كيفي را به مينا مي سپارد كه حاوي اطلاعات مهمي در مورد خيانت دستگاه هاي دولتي است. مينا سحر را به منزل خود مي برد اما از طرف مأموران اطلاعاتي تحت تعقيب قرار مي گيرد و آن ها بالاخره با ترفندي سحر را گروگان مي گيرند تا بتوانند كيف حاوي اطلاعات را پيدا كنند. اما مينا با كمك پسرعمويش بهروز نقشه اي طرح مي كنند و با نجات سحر و بدست آوردن مدارك، به قصد رفتن به خارج از كشور از مهلكه مي گريزند.
|