محموله هاي قاچاق در ايران طي چند مرحله لو مي رود و شخصي به نام اسكندري در اين رابطه به ايران مي آيد تا قضيه ي چگونگي لو رفتن محموله ها را پيگيري كند. مختار كه عامل تشكيلات اسكندري در داخل ايران است براي بهبود وضع جابه جايي جنس هايشان تقاضاي درصد بيشتري از درآمد را دارد، اما اسكندري فردي به نام سياوش كه پسرش را بر سر استفاده ي زياد از مواد مخدر از دست داده مأمور كشتن مختار و عواملش مي كند. از طرفي پليس فرودگاه، اسكندري را تحت نظر مي گيرد تا سروان نيروي انتظامي و همكارانش بتوانند به شبكه اصلي دست پيدا كنند.
سياوش بعد از درگيري هاي زياد به محل اختفاي مختار رفته آن ها را از پاي در مي آورد، او برخلاف نظر پليس، قصد دارد يك تنه حتي اسكندري را هم از ميان بردارد اما همسر سياوش از او مي خواهد كه پليس را در جريان بگذارد، همسر سياوش پليس را به محل درگيري اسكندري و سياوش فرا مي خواند اما قبل از درگيري ها همسرش كشته مي شود و خود او نيز مجروح مي شود. اما پليس اسكندري را دستگير مي كند.
|