اعضا اصلي يك باند بزرگ قاچاق در زمان رژيم شاه وقتي متوجه مي شوند كه كياني سرگرد شهرباني حاضر به همكاري با آن ها نيست، تنها پسر او را طعمه قرار مي دهند تا جايي كه او ابتدا پخش كننده مواد مخدر شده و بعد هم به علت اعتياد شديد دست به خودكشي مي زند. او لحظه ي آخر در نامه اي مي نويسد كه به خاطر پدرش فنا شده، به همين دليل پدرش درصدد برمي آيد كه اعضاي باند قاچاق را شناسايي كند، اما آن ها مي فهمند و كسي را كه قصد دادن اطلاعات به سرگرد را داشت، به همراه همسرش به قتل مي رسانند. زماني كه كياني فرزند مقتولين را نجات مي دهد و مخفي مي شود، در مي يابد كه تحت تعقيب است. او كودك را نزد همسر سابق خود مي برد، اما باز رد او را مي يابند و بالاخره سرگرد كياني با درگيري هاي متعدد، كودك و همسرش را نجات مي دهد.
|