در جريان حمله عراق به ايران، يكي از روستاهاي كردنشين شناسايي مي شود و قرار مي شود يك گروه از نيروهاي عراقي به روستاي مزبور حمله كند. آنها قصد دارند با زدن زاغه هاي مهمات، سكوي موشكي خودشان را به آن منطقه براي حمله به شهرهاي غرب ايران منتقل كنند. سيدقاسم خرم دره همراه تعدادي از بسيجي هاي رزمنده براي شناسايي و نجات روستاييان، عازم آن منطقه مي شود ولي عملياتشان توسط نيروهاي ضدانقلاب لو مي رود و محاصره مي شوند. از طرفي، در مقر فرماندهي ايران، تصميم گرفته مي شود با توجه به دشواري راه آن توسط نيروهاي متخصص، از سبحان كه از دوستان خرم دره بوده و از افراد متخصص نيز هست، دعوت به همكاري مي كند. سبحان نيز با انتخاب همراهان خود ـ مرتضي، جواد، جمال، حسين و رسول ـ براي رهايي خرم دره و اهالي روستا عازم آن مناطق مي شوند. در نبرد سختي بين نيروهاي عراقي، به رغم شهادت تعدادي از رزمندگان از جمله سيدقاسم خرم دره، روستاييان از چنگ دشمن رهايي مي يابند.
|