سازمان سوره ايميل اخبار سينمايي جشنواره سينما صفحه اصلي
جزييات اصلی
تمام عوامل
شركت تهيه كننده
( ) تمام جشنواره ها
( ) جشنواره داخلی
( ) جشنواره خارجی
( ) ديدگاه عوامل فيلم
( ) خلاصه داستان فيلم
تمام رويدادها
 به تفکيک اصناف
 به تفکيک هنرمندان
 به تفکيک جشنواره
 به تفکيک دفاتر توليد
( ) آلبوم عكس
( ) عكس های  فيلم 
( ) عکس های پشت صحنه
( ) پوستر
( ) گزيده سكانس
( ) محل فيلمبرداری
( ) مسائل فنی
( ) سايت های اختصاصی


   تخته سياه( 1378)

خلاصه داستان :
چند آموزگار كه بر پشت خود تخته سياه حمل مي كنند در جاده هاي كوهستاني كردستان، هم مرز با عراق در جستجوي كساني هستند كه به آنها درس بدهند ولي كسي را پيدا نمي كنند. ناگهان همه با شنيدن صداي هلي كوپتر پراكنده مي شوند و سعي مي كنند خود را پنهان كنند. سپس براي استتار، تخته سياهشان را گل مالي مي كنند و به زودي از هم جدا مي شوند. فقط سعيد و ريبوار همچنان با يكديگر همراهند ولي همراهي آنها نيز مدت زيادي طول نمي كشد. ريبوار بالاي كوه مي رود و سعيد عازم روستا مي شود. سعيد سر راهش با پيرمردي كه نامه اي از پسر اسيرش دارد و نيز يك پيرزن برخورد مي كند. ريبوار در كوهستان با چند پسر جوان كه هر يك بسته اي را بر پشت خود حمل مي كنند برخورد مي كند. ريبوار درباره اهميت خواندن و نوشتن با آن ها حرف مي زند ولي بچه ها كه از آن طرف مرز عراق جنس قاچاق با خود مي آورند اهميتي به گفته هاي او نمي دهند و از او مي خواهند كه راه را برايشان باز كند. از آن طرف، سعيد به تعدادي پيرمرد كه در ميان آنها فقط يك زن جوان به نام حلاله با كودك خردسالش ديده مي شود، برمي خورد. سعيد تلاش مي كند آنها را به فراگرفتن سواد تشويق كند ولي با بي اعتنايي آنها روبرو مي شود كه مي گويند ما آواره ايم و دنبال مرز مي گرديم. سعيد مي پذيرد تا در ازاي چند گردو، راه را به آنها نشان دهد. حلاله كه شوهرش مرده نيز مي پذيرد تا در مقابل تخته سياه سعيد ـ به عنوان مهريه ـ همسر او شود. يكي از مردان، مراسم عقد را به جا مي آورد ولي زن كوچك ترين توجهي به همسر جديدش ندارد و تلاش هاي سعيد براي باسواد كردن او نيز فايده اي ندارد. ريبوار نيز همچنان با بچه ها درباره سوادآموزي حرف مي زند. هر دو گروه بچه ها و پيرمردها با صداي تيراندازي سربازان مرزي فرار مي كنند و بچه ها مي كوشند در ميان گله گوسفندان خود را پنهان كنند، ولي عده اي از آنها كشته مي شوند. سعيد، پيرمردها را به نزديكي مرز مي رساند. آنها از سعيد درخواست مي كنند با آنها بماند ولي سعيد نمي پذيرد و پيش از ترك آنها حلاله را طلاق مي دهد، در حالي كه تخته سياهش همچنان نزد حلاله مي ماند.

    خانه |  درباره ما  |  تماس با ما  |  قوانین و مقررات  |  منابع |  جشنواره سينما |  خبر  
  كليه حقوق اين سايت براي sourehcinema.com محفوظ ميباشد
Copyright © 2003-2016 SourehCinema.com All rights reserved
توسعه دهندگان سايت  Email: info@sourehcinema.com