جلال، بازيگر نقش هاي فرعي سينما كه در عشق هم شكست خورده، قصد خودكشي دارد. او كه ساكن اتاق شماره 212 در مسافرخانه «گل ها» است ابتدا تصميم مي گيرد با طناب خود را حلق آويز كند، اما موفق نمي شود و ناچار در پي استخدام يك آدمكش برمي آيد. «حسن چاخان» بازيگر سينما، نشاني يك آدمكش معروف به نام «رعد» را به او مي دهد. جلال در حالي كه صورت خود را با ريش و سبيل گريم كرده با نام جعلي بهروز، «رعد» و همدست جوانش اصغر را ملاقات مي كند و عكس واقعي خودش و نشاني مسافرخانه را به آنها مي دهد و آنها در ازاي گرفتن مبلغي پول به عنوان بيعانه قرار مي گذارند صاحب عكس را كه در واقع خود جلال است، بكشند. در شب موعود، جلال با ديدن دو آدمكش از مسافرخانه مي گريزد و آنها او را تعقيب مي كنند. در همين گيرودار، جلال پيرمردي را كه دچار بيماري قلبي است و به دليل تصادف با اتومبيل در كنار خيابان افتاده، مي بيند كه دختر جواني به نام شيرين نيز همراه اوست. جلال با ديدن دختر به ياد عشق قديمي اش مينا مي افتد و در حالي كه آدمكش ها همچنان در تعقيب جلال هستند، او همراه با دختر پيرمرد را به خانه شان مي رساند. آشنايي با شيرين باعث مي شود جلال به زندگي اميدوار شود. او به آدمكش ها تلفن مي كند و از آنها مي خواهد نقشه كشتن او را به تعويق بيندازند. جلال كه خود را يك بازيگر مشهور معرفي مي كند، به شيرين پيشنهاد ازدواج مي دهد، ولي شيرين به او مي گويد كه نامزد دارد. جلال كه باز هم خود را سرخورده مي بيند، يك بار ديگر تلفني از آدمكش ها مي خواهد نقشه را عملي كنند. مدتي بعد شيرين نزد جلال مي آيد و مي گويد كه به او دروغ گفته و در واقع نامزدي داشته كه بعدها او را ترك كرده و حالا نسبت به مردها بدبين شده است. جلال شيرين را مطمئن مي سازد كه او را هيچگاه ترك نخواهد كرد. او كه بار ديگر به زندگي اميدوار شده، با همان چهره گريم شده قبلي آدمكش ها را ملاقات مي كند و از آنها مي خواهد قرارداد را فسخ كنند، ولي با ديدن شيرين در خانه رعد متوجه مي شود كه شيرين در واقع خواهر رعد است. جلال ريش و سبيل قلابي خود را از صورتش پاك مي كند و چهره واقعي خودش را نشان مي دهد. شيرين به جلال مي گويد كه برادرش هيچ گاه آدمكش نبوده و سال ها پيش راننده كاميون بوده و اكنون موقعيت مالي بدي دارد. «حسن چاخان» و دوستش عباس كه دستيار كارگردان است به جمع آنها مي پيوندند و عباس به جلال مي گويد كه يك نقش خوب براي او پيدا كرده است؛ نقش مردي كه با دختر دلخواهش ازدواج مي كند و همسر او هم كسي نيست جز شيرين. صحنه عروسي با شركت جلال و شيرين فيلمبرداري مي شود و كارگردان اظهار رضايت مي كند.
|