دكتر مهرداد قادري با دختر دلخواه خود ثريا اعتمادي ـ كه خبرنگار خبرگزاري جمهوري اسلامي است ـ ازدواج مي كند و دنيا، دختر همسايه، كه از كودكي با مهرداد بزرگ شده با اندوه بسيار در مراسم عقد مهرداد شركت مي كند. از طريق خبرگزاري به ثريا گفته مي شود كه براي تهيه ي خبر به بوسني هرزگوين برود. ثريا به رغم مخالفت مهرداد و مادرش به اين سفر مي رود. اما يك روز خبر مرگ ثريا به اطلاع مهرداد مي رسد و او دچار ناراحتي روحي مي شود. دنيا براي كمك به مهرداد بار ديگر وارد زندگي او مي شود و تلاش مي كند تا او را به زندگي اميدوار كند. مهرداد با دنيا ازدواج مي كند اما مدتي بعد ثريا كه به اشتباه تصور مي شد كشته شده به خانه برمي گردد و زماني كه درمي يابد مهرداد همسر ديگري اختيار كرده، خانه را با عصبانيت ترك مي كند. مهرداد به ثريا مي گويد كه به زودي از دنيا جدا خواهد شد و بار ديگر در كنار او زندگي خواهد كرد. دنيا در ملاقاتي با ثريا به او مي گويد كه از مهرداد باردار است، اما حاضر است به خاطر خوشبختي آن ها از او جدا شود. مهرداد در پي ثريا به هتل محل اقامت دنيا مي رود و پيش از آن كه وارد هتل شود آن ها را مي بيند كه در كنار يكديگر از هتل خارج مي شوند.
|