فرشته در آستانه رسيدگي همسرش خسرو در مقام نماينده رياست جمهوري به پرونده قضايي يك زن محكوم به اعدام، دفترچه ي خاطراتش را به او مي دهد. خسرو در دفتر مي خواند كه فرشته كه در سال هاي 58-59 دانشجو بوده، جذب گروه هاي سياسي چپ مي شود و به عنوان هوادار فعاليت مي كند. در اين شرايط به محفلي روشنفكرانه راه مي يابد كه گرداننده اش سردبير يك نشريه ادبي به نام روزبه جاويد است. اين آشنايي كم كم به عشقي نامعلوم مي انجامد، اما او پي مي برد كه جاويد همسري به نام خانم جاويد دارد. فرشته با وجود تنگ تر شدن فضاي سياسي جامعه، به خاطر قولي كه به خانم شفيع داده است درخواست جاويد را مبني بر فرار از ايران و ازدواج با او نمي پذيرد. تا اينكه هفده سال بعد در حالي كه مسير زندگي اش كاملاً تغيير كرده است او را در مجلس ختم يكي از دوستانش مي بيند. جاويد از فرشته گله مي كند كه هيچگاه فرصت دفاع از خود را به او نداد.
|