مردي ناگهان همسر و فرزند خردسالش را از خود مي راند. پس از ماجراهايي مادر نيز از فرزندش دور مي افتد. كودك خردسال به وسيله ي مرد زارعي نگهداري مي شود و مادر تصادفاً معلمه ي مدرسه ي همان دهكده اي مي شود كه فرزندش در آنجا تحصيل مي كند و بدين تربيب او را باز مي يابد. سال ها بعد مرد به فكر پيدا كردن همسر و فرزندش مي افتد و با رفتن به دهكده همسر خود را شناخته و پسرش را به دست مي آورد و بدين تربيب زندگي تازه اي را با خانواده اش آغاز مي كند.
|