دكتر ماكان برنا در جريان معالجه يكي از بيماران خود به نام پرنيان شهسوار دلداده او مي شود. پرنيان كه از خانواده اي ثروتمند و متمكن است به دليل بيماري قلبي خود دچار افسردگي شده و اميد خود را از دست مي دهد. از سوي ديگر، فراز ورزشكار سرشناس و بنام كه بدليل ابتلا به بيماري سرطان از مرگ حتمي خود اطلاع يافته بود، به دكتر برنا مراجعه كرده و قبل از آنكه چهره و فيزيك بدني اش بدليل بيماري صعب العلاج از بين برود، از دكتر تقاضا مي كند تا به نوعي به زندگي اش خاتمه بخشد. دكتر برنا با مراجعه به ايمان، نامزد پرنيان از او درخواست مي كند تا بخاطر نجات پرنيان خود را از زندگي او بيرون كشد و ايمان نيز خواسته دكتر را قبول مي كند. دكتر برنا در پي علاقه خود به پرنيان تصميم مي گيرد تا با مرگ مغزي فراز، قلب او را به پرنيان پيوند زند، ولي بدليل اشتباه خود باعث مرگ فراز مي شود. دكتر برنا عصبي و ناراحت از مرگ فراز، در جريان سانحه رانندگي كشته و پرنيان با پذيرش نوزاد دوست فوت شده خود به فرزندي، زندگي جديدي با ايمان شروع مي كند.
|