«لوطي» ميانسال كه بنگاه چوب بري دارد به لحاظ بي توجهي هاي همسرش به رقاصه اي متمايل مي شود. رقاصه نيز عاشق او مي شود و كارش را كنار مي گذارد. وقتي همسر مرد از او مي خواهد كه مردش را به او بازگرداند، رقاصه بناي بدرفتاري با مرد را مي گذارد و مجدداًبه كار سابقش باز مي گردد. لوطي كه از نظر احساسي زخم خورده، رقاصه را به شدت مضروب مي كند و نزد همسرش باز مي گردد. رقاصه با اينكه عشقش را از دست داده معهذا خوشحال است كه خوشبختي خانواده اي را شكل داده است.
|