زهرا دختر سيزده ساله و كناره گيري است و به همين جهت مربي مدرسه، كنجكاوانه او را زير نظر دارد. او براي خود پدري مقوائي ساخته و هر آنچه كه در درونش است با آدمك مقوائي در ميان مي گذارد اما در موضوع انشايش خود را فرزند پدري شهيد مي نامد. مربي در خصوص او به تحقيق مي پردازد و در مي يابد كه پدر زهرا معتاد و خانواده اش به شدت پريشان و آشفته است كه با پيگيري هاي مربي، پدر مصمم به ترك اعتياد و بازگشت به زندگي مي شود.
|