رضا پس از عمليات شناسايي، اسير دشمن مي شود و تحت شكنجه قرار مي گيرد. سپس او را به زندان
مي فرستند كه جمعي كرد ناراضي در آنجا نگهداري مي شوند. در اين زندان، زندانيان را تحت آزمايش ميكروبي قرار مي دهند. رسول كه يك پزشك كرد و هم سلول رضا است، او را معالجه مي كند. آن دو در شرايط خاصي موفق به فرار مي شوند و از راه كوير به كردستان عراق مي روند و در آنجا با شيخ عدنان كه يكي از رهبران مبارز كرد است، قرا آزاد ساختن زندانيان را از اين زندان مخوف مي گذارند....
|