دختري كه پيانيست معروفي است؛ جواني روستايي به نام ملاممد را مي بيند؛ صدايش را مي شنود و او را با خود به شهر مي برد. دختر ضمن آشنا ساختن او با زندگي شهري؛ صدايش را نيز تعليم مي دهد ولي اين مغاير خواسته ي مرديست كه سعي دارد دختر را از آن خود كند و به همين جهت باعث حوادثي مي شود، به زودي مشكلات رفع شده و دختر و ملا ممد كه حالا به هم علاقه مند شده اند با يكديگر ازدواج مي كنند.
|