مليحه پسر عمويش امير را دوست دارد . ولي ابرام برادر مليحه با اين دوستي مخالف است . مليحه براي اينكه نزد امير باشد خود را در چمدان او پنهان مي كند . اما چمدان طي حادثه اي دست به دست مي شود در حالي كه ابرام فكر مي كند پسر عمويش امير ، خواهرش را دزديده و همه جا تعقيبش مي كند . در اين حال منصور كه يك چمدان دزد است و چمدان حاوي مليحه را به دست آورده ابتدا سعي مي كند از شر چمدان خلاص شود ولي بعد متعهد مي شود كه او را به امير برساند. سرانجام پس از ماجراهاي بسيار ابرام در مقابل عشق امير و مليحه تسليم شده و با ازدواج آن ها موافقت مي كند .
|