قبل از شهريور 1320 ، رضاشاه امر به سر شماري مي كند. او در تنها سفر خارجي اش (به تركيه) دريافته كه آتاتورك نفوس تركيه را از همين طريق مي داند. شيوه ي سر شماري متفاوت است: همه بايد درخانه ها باشند تا سرشماري درست از كار در بيايد. عده اي از عوامل نظميه از اين خلوت و قرق بهره مي گيرند و يك جواهر فروشي را در لاله زار غارت مي كنند. غافل ازاين كه قطعه اي از جواهرات عروس خان مظفر درميان جواهرات سرقت رفته است. خان مظفر رئيس نظميه را احضار مي كند و سر پاس نظميه چاره ي كار رابه مفتش شش انگشتي مي سپارد. يافتن جواهر موجب محبوبيت شش انگشتي نزد خان مي شود. بااشغال طهران در شهريور 1320 شيرازه ي همه ي امور از هم مي پاشد و مفتش تبديل به آدم خاصه ي خان مظفر مي شود. او درمأموريتي خصوصي به دستگيري مردي مي رود كه خان مظفر از جواني به دنبال اوست تا در اين زمانه ي آشوب، هم از هنرش بهره بگيرد و هم حساب هاي گذشته را با هم تسويه كنند.
|