حميد به دليل تنگناي مالي ازدواجش به هم ميخورد. او در جريان يك گروگانگيري به طور اتفاقي صاحب يك ساك پر از پول ميشود و به همراه جواني كر و لال فرار ميكند. يكي از تبهكاران به تعقيب وي ميپردازد و سرانجام حميد به ضرب گلوله وي مجروح ميشود. جوان كر و لال آن مرد تبهكار را ميكشد. حميد در نهايت پي ميبرد كه جوان همراهش، كر و لال نيست و يك دختر است كه براي ناشناس ماندن خود را به كر و لالي زده است.
|