اعضاي خانواده اي در راه سفر به يكي از شهرهاي شمالي كشور، در كنار جاده، چمداني مي يابند. داماد خانواده با شيطنت ديگران را ترغيب مي كند كه چمدان را بگشايند. اما با منع پدر همسرش روبرو مي شود. عاقبت چمدان از باربند اتومبيل آنها مي افتد. سرنشينان يك اتومبيل، چند جوان، چمدان هاي آنها را مي يابند و با اشتياق، به قصد گشودن با خود مي برند.
|