گروهي بسيجي در اسارت سربازان دشمن هستند. تلاش آنها براي فرار به دليل پاره اي اختلاف نظرها بي نتيجه مانده است؛ تا اينكه يك اسير مجروح به اردوگاه آنها آورده مي شود و او مي گويد كه پيش از دستگيري اطلاعات و اسناد مهمي را در منطقه اي خارج از اردوگاه مخفي كرده كه اطلاع از آنها براي نيروهاي رزمنده مهم است. به نيروهاي دشمن دستور مي رسد كه منطقه اشغالي را تخليه كنند و فرمانده دشمن به معاونش مأموريت مي دهد كه اسرا را قتل عام كند. اما معاون فرمانده از اجراي فرمان سرپيچي مي كند و دستور كشتار دسته جمعي اسرا را به گوش آنها مي رساند. در موقع اجراي حكم بين اسرا و سربازان دشمن درگيري پيش مي آيد و گروهي از اسرا موفق به فرار مي شوند. پس از تعقيب و گريز يكي از اسرا جان سالم به در مي برند و اطلاعات مورد نظر را به نيروهاي خودي مي رساند.
|